Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «دانا»
2024-05-09@09:45:28 GMT

روایت نماینده سراب از بلاتکلیفی در مناطق زلزله‌زده

تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۸۸۰۵۵

روایت نماینده سراب از بلاتکلیفی در مناطق زلزله‌زده

رئیس مجمع نمایندگان آذربایجان‌شرقی، گفت: هنوز تعداد زیادی از خانه‌ها و محل نگهداری دام‌ها مرمت و بازسازی نشده همچنین عده‌ای وام‌های کم‌بهره و کمک‌های بلاعوض دریافت نکردند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آناج، با گذشت مدت‌‌ها از زلزله شهرستان سراب، بسیاری از مردم آن شهرستان در بلاتکلیفی به سر می‌برند و هنوز محل نگهداری دام‌ها و خانه‌هایشان مرمت و بازسازی نشده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

چندی قبل استاندار آذربایجان‌شرقی در سفر خود در هفته دولت به شهرستان سراب با افتتاح نمادین چند خانه، کلید هفتصدمین واحد بازسازی شده مناطق استان زلزله‌زده در روستای تیرشاب از توابع بخش مرکزی شهرستان سراب به صاحب آن تحویل داد.

وی در حاشیه بازدید از این روستا، گفت: خوشبخانه پس از گذشت هشت ماه از زلزله میانه و سراب، شاهد بهره‌برداری و خاتمه بازسازی تعداد زیادی از واحدهای مسکونی آسیب‌دیده هستیم.

در این میان یوسف داوودی نماینده سراب در مجلس در سراب، تسریع در روند ساخت و ساز و مرمت واحدهای آسیب‌دیده از زلزله آبان ماه ۹۸ در روستاهای سراب را خواستار شد و اظهار داشت: هنوز تعداد زیادی از خانه‌ها و محل نگهداری دام‌ها مرمت و بازسازی نشده و عده‌ای وام‌های کم‌بهره و کمک‌های بلاعوض دریافت نکردند.

وی یادآور شد: طبق اعلام مسوولان تاخیر پیش آمده در بازسازی بر اثر دو عامل شیوع کرونا و افزایش قیمت مصالح ساختمانی بوده که انتظار می‌رود پیش از شروع فصل سرما بهره‌برداری کامل از خانه‌های احداث شده صورت گیرد.

داوودی با اشاره به اینکه وظیفه نهادهای حاکمیتی حمایت از مردم در مقابل بحران‌ها و رویدادهای خشن طبیعت است؛ تصریح کرد: محل نگهداری دام بسیاری از روستائیان تخریب و آسیب‌دیده که با شناسایی این واحدها بازسازی آنها شروع شده و باید تلاش  شود تا هر چه سریع‌تر به پایان برسد.

نماینده سراب در مجلس ضمن تشکر از استاندار به‌خاطر حضور میدانی در محل و پیگیری مشکلات یادآور شد: استاندار در سفر اخیر خود دستورات راهگشا و تاثیرگذاری به متولیان بازسازی ارائه کردند.

انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: محل نگهداری دام خانه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۸۸۰۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «باران گرفته است» نوشته احمد یوسف زاده به تازگی توسط انتشارات مکتب حاج قاسم منتشر و در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه می شود. این کتاب داستانی مستند از کودکی، نوجوانی و جوانی شهید حاج قاسم سلیمانی است.

یوسف زاده درباره این کتاب می گوید: به عنوان کسی که حدود دو سال با کودکی حاج قاسم زندگی کردم و در مورد ایشان و خانواده محترمشان تحقیق کردم باید بگویم زندگی حاج قاسم از همان کودکی یک زیست ساده، صمیمی و بی آلایش است. قرار بود اسم کتاب رو خوش مهر بگذاریم و دلیل آن این بود که حاج قاسم از کودکی مهرش به دلش همه می‌نشست.

یوسف زاده در مورد سبک زندگی حاج قاسم ادامه داد: ما در مورد حاج قاسم با یک کودک روستایی کم برخوردار مواجه هستیم که در آنجا رشد و زندگی می‌کند و مستقل به شهر می‌آید و هر لحظه ممکن بوده در آنجا دچار آسیب‌هایی شود کما اینکه حتی یکبار با گروهی آشنا می شود که عضو سازمان مجاهدین خلق بوده اما حاج قاسم از همه این موانع و دام‌های دوران طاغوت و پر التهاب انقلاب اسلامی عبور می‌کند.

این نویسنده دفاع مقدس و انقلاب اسلامی در در مورد اهمیت دوران کودکی حاج قاسم گفت: البته که یکی از مهمترین برهه‌های زندگی حاج قاسم دوران کودکی وی و تربیت یافتن در یک خانواده ساده با پدر و مادری روستایی که انسانهای پاک، دانا و با بصیرت دینی بالایی بودند.

وی افزود: خود حاج قاسم هم افتخار می‌کند که پدرش حتی در حد یک دانه گندم نان حرام به خانه نیاورد. وقتی با اهالی روستا حرف می‌زدم حرفشان این بود که با داشتن پدر و مادری مثل مشت حسن و مشت فاطمه طبیعی است که پسرشان حاج قاسم شود. یوف زاده در پایان تأکید کرد: کودکی حاج قاسم می‌تواند برای نسل‌ جدید هم الگو باشد.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

رادیوی فیلیپس هلندی بزرگ و سنگین بود. شصت سانت طول، چهل سانت عرض و بیست سانت قطر داشت. آن قدر سنگین بود که باید روی دوش حمل می شد. به لطف دوازده باطری «ریواک» بزرگ که پشتش می خورد، صدایش شفاف و قوی بود.

بعد از تعطیلی تابستان، وقتی تشکری برای سال دوم به قنات ملک آمد، رادیو شد نقل محافل روستا. شب ها، اکبر و حسین و صفدر و مش حسن و خیلی از هالی روستا در اتاق تشکری محفل می کردند. تشکری به آن ها علاقه مند شده بود و از هم نشینی شان لذت می برد. مردان روستایی رادیو گوش می دادند و خاطرات شیرین خود را برای هم تعریف می کردند و بلند بلند می خندیدند. تشکری برایشان چایی درست می کرد و بی آنکه دلیل خنده شان را بداند، تا آخر شب، که «داستان شب» را گوش می دادند، پای صحبتشان می نشست. مردها تا بروند به خانه هایشان، هر کدام دوازده سیزده استکان چای سر کشیده بودند.

آقای مدیر در خانه هر کدام از اهالی که برای شام دعوت می شد، رادیو را هم با خود می برد. با بلند شدن صدای رادیو، همسایه ها هم می آمدند و در سیاه چادر یا اتاق می نشستند و دوباره سر صحبت های بی پایان باز می شد. یک روز آقای مدیر بی رادیو به مهمانی رفت. در روستای آن طرف رودخانه عروسی دعوت بود. الاغی آوردند و آقا معلم را، که کت و شلوار شیکی پوشیده بود، با عزت و احترام سوار کردند و بردند به طرف محل عروسی. جمعیت زیادی آمده بودند. براهی هر طایفه ای جاهای خاصی مشخص شده بود که بنشینند و چای و ناهار بخورند. وقتی الاغ آقای تشکری به محدوده خانه داماد رسید، سازی و دهلی ها در حالی که می زدند و می نواختند، به استقبال آمدند.

***

قیافه قاسم در آن سن و سال دوست داشتنی بود. هنوز پشت لبش سبز نشده بود. می خواست به جایی برسد. می خواست کار ناتمام برادرش حسین را تمام کند. می خواست نه تنها وام پدرش را بپردازد، بلکه برای خودش هم زندگی خوبی بسازد. کار می کرد، سفت و سخت. حتی کارهایی که وظیفه اش نبود. وقتی ماشین حمل خواربار آن طرف خیابان هتل بوق می زد، تا یوسفی باخبر بشود، سومین حلب هفده کیلویی روغن را هم از پله ها بالا آورده و در انبار گذاشته بود. آقای هروی، همان جوان خوش تیپ خشکشویی اکسپرس، از فرزی قاسم کیف می کرد. یک روز وقتی داشت لباس های مشتری ها را اتو می کرد، دید قاسم نوجوان قالب های بزرگ یخ را با همان هیکل کوچکش از راه پله بالا می برد. دلش به حال او سوخت و با هم دوست شدند. عشایرزاده با نمک، در روزهای شلوغ هتل، به ویژه در ماه رمضان، برای اینکه بتواند با همان زبان روزه کارش را تند و سریع انجا بدهد، کفش هایش را در می آورد و در این لحظات دیگر انگار روی زمین راه نمی رفت، بلکه می لغزید!

این کتاب با ۲۳۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان توسط انتشارات مکتب حاج قاسم در نمایشگاه کتاب عرضه می شود.

کد خبر 6099526 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • زنان در دوراهی کار و خانه
  • شرایط حفاظت از اسناد تاریخی در خانه‌ها مناسب نیست
  • سراب سفره کوه سلسله
  • عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
  • روایت پری خانه ما از راز مادران چند شهید
  • آغاز مرمت و بازسازی مسجد تاریخی یوردشاهی ارومیه
  • رشد ۲ برابری لایروبی قنوات در نطنز
  • زاکانی: شهرداری تهران برای مدیرانش خانه سازمانی ندارد/ به جای زمین، وام دادیم
  • مرمت پل تاریخی زمان‌خان سامان مدیریت شود
  • ۵۰ درصد چاه‌های آب سمنان نیازمند مرمت و بازسازی است